روزنامه نگار !!!

 

 

یه روز صبح روزنامه نگاری داشت می رفت سرکار

ولی به خاطر تصادفی که شده بود توی ترافیک گیر افتاده بود.

اون وقتی دید ترافیکه و سر ساعت به محل کارش نمیرسه
 
تصمیم گرفت همینجا کارش رو انجام بده و از تصادف یه خبر داغ تهیه کنه.
 
جمعیت زیادی دور محوطه تصادف جمع شده بودن
 
و این نشون میدادیه اتفاق خیلی بدی افتاده!
 
بنابراین خبرنگار برای رسوندن خودش به محل تصادف فکری کرد و بعد فریاد زد:
 
بذارید رد شم...
 
خواهش میکنم بزارید رد شم... من پسرشم!
 
من پسرشم!
 
ولی وقتی به صحنه ی تصادف رسید فکر میکنید،چی دید ؟!
.
.
.
.
.
.
.
یــــه  الاغ  !!!
 
 
 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_




تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : ادمین : بهزاد خندان - مرضیه یوسفی |